زلال دل | ||
دل آسمون از اینهمه تشنگی دیار زاینده رود گرفته و خاک تفتیده از عطش به آسمون خاکستری چشم دوخته و لحظه های وصال رو به انتظار نشسته شاید که آسمون بخواد ازسر ترحم اندکی برکام تشنه بستر زاینده رود بباره ابرهای مسافر آسمون با دیدن اشتیاق این سرزمین قطره ها رو برای دلجویی به مهمونی زمین می فرستند خوب که نگاه کنی میبینی ذره های خاک دستاشونو روبرای در برگرفتن قطره ها باز کردن وانگارانتظار رو فریاد میکنن ابتدا قطره ها رو در آغوششون پنهان میکنند بعد با ادامه این مهمونی قطره ها مهربانانه دست نوازش بر سر خاک میکشند حالا لحظه وصال آب وخاک بوی عطر بارون مشام همه رونوازش میده البته حیف که این مهمونی خیلی کوتاهه وابرهای مسافر باید زود برن به هر حال باریدن بارون وخیس شدن کام تشنه زمین خوشحالی خیلیها رو در پی داشته ولی هستند کسایی که دلشون همراه آسمون ابریه و مدتهاست که آسمون دلشون خاکستریه کاش این بارونی بودن می تونست غم رو از دلشون پاک کنه ولی انگاربارون اندوهشون به سیلابی تبدیل شده که که میترسم همه وجودشون رو غرق کنه.......... [ یکشنبه 90/8/15 ] [ 10:36 صبح ] [ سید مهدی تائبی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |