سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زلال دل
 
قالب وبلاگ

موضوع فرهنگ  از حوره های پر مقوله ای است که همه خود را در آن صاحب نظر میدانند و به راحتی درباره آن اظهار نظر می کنند براین اساس میشود گفت  هرروزدر رسانه ها و جراید ، شاهد انتقادهای فراوان به مسئولان ودستگاه فرهنگی کشور هستیم
در چند روز اخیر سخنان ضرغامی در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف  بهانه ای برای منتقدان منصف وغیر آن فراهم کرد تا انبوه نقد خود را به سازمان  صداو سیمای  کشور در رسانه ها ارائه کنند
بدیهی است که کار کردن در حوزه فرهنگ باتوجه به سلایق مختلف بسیار سخت تر ازامور دیگر است لذا برآورده کردن خواسته های متنوع به ویژه دربرنامه سازی  صداو سیما همچون جمع کردن بین اضداد است  همچنانکه از نقدهای وارد شده به رسانه ملی میتوان به تفاوت همین سلیقه ها پی برد
درمجموع میتوان نقدهای به رسانه ملی را دریک تقسیم بتدی کلی به دو دسته عمده  1 - نقد سلبی ،تخریبی و سلیقه ای 2-نقد ارشادی ،تبیینی و مستند  تقسیم کرد
دربخش نخست ، جذاب و سرگرم کننده نبودن  برنامه ها ، قابل رقابت نبودن با شبکه های ماهواره ای واستفاده تکردن  از افراد مشهوردر فیلمسازی برای  برنامه سازی از عمده نقدها به رسانه ملی است
به نظر میرسد دراین مقوله نقد ، افراد با اتکاء به سلایق وبرداشت  شخصی و اقناء نشدن حض بصر خود از  تلوزیون ، انتقاد خود را ارائه میکنند  البته  این نوع دیدگاه بیشتر برجنبه های بصری  تاکید دارد  و توجه چندانی  به جایگاه فرهنگ سازی  رسانه ملی ندارد وبیشتر رسانه را از جتبه تفریحی ارزیابی میکنند
در نقد به این دیدگاه باید گفت عالمان علوم رسانه ای و فرهنگی این  حوزه را به دو مقوله فرهنگ الهی دینی و فرهنگ سکولار ولاییک تفسیم بندی میکنند یعنی عمده فعالیتهای فرهنگی در این دو بستر یاد شده جریان دارد  براین اساس ماموریت  رسانه ملی برای توسعه فرهنگ الهی  اخلاق مدار است و لی در بیشتر شبکه های ماهواره ای  این  چارچوب رعایت نمیشود البته بیان این نکته دال براینکه همه برنامه های رسانه ملی  در بسترفرهنگ دینی قراردارد نیست چرا که عمده انتقادات دسته دوم منتقدان براین موضوع تاکید دارد
اشتباه بزرگ دسته نخست منتقدان قیاس کردن برنامه های رسانه ملی با شبکه های خارجی است که این مقایسه دوچیز ناهمگون مانند مقایسه شب وروز است که شاید برخی انتظار داشته باشند  که ستاره ها  در روز
هم باید همچون شب بدرخشند درست است که آسمان شب وروز یکی است یا ابزار و فنون برنامه سازی دررسانه ملی و شبکه های  ماهواره ای  یکی است   ولی نمیتوان محصول وتاثیر گذاری را از یک جنس ارزیابی کرد بگذارید شفافتربگویم این چه سفسطه ای است که باید بین  برنامه سازی درتلوزیون ملی وبرنامه های شبکه ها قیاس برقرار کرد ؟
آیادرشبکه ها و  سینماهای غرب  فیلمهای اخلاقی وهنری مخاطب و فروش بیشتری دارند یا فیلمهایی که از جلوه های بصری ویا خشونت و دلربایی بیشتری برخوردارند ؟ ایا فروش ومخاطب کمتر فیلمهای اخلاقی وهنری از نقص آن است؟
حکایت برخی از این منتقدان حکایت همان پشت گود نشسته هاست که  مشکل را  فقط دربرنامه های  صدا وسیما جستجو میکنند درحالی که دشمن براساس ان لانفس لاماره بالسوء با آگاهی از میل انسانی به لذات ظاهری ، مخاطب ایرانی را هدف قرارداده است  میشود فرض کرد که اگر یکی از کانالهای  صدا و سیما همه فیلمهای اخلاقی وهنری  دنیا را از کارگردانانان به نام  و واقعا متناسب با فرهنگ و ارزشهای کشورمان را تهیه وپخش نماید آیا میتوان گفت دیگر کسی پای فارسی 1  نمیشیند ؟ که به نظر میرسد دراین فرض  هیچ عقل سلیمی بدون مخاطب بودن فارسی 1 را تایید نمیکند چرا که براساس اصل حض بصر در رسانه های دیداری ، مخاطبی که اصول اخلاقی دراو چندان تعمیق شده نیست به دنبال لذات ظاهری براساس امیال درونی است  و از برنامه های باز تر استقبال میکند  این واقعیتی ست که جلوه آرایی دروغین راحتتر از جلوه آرایی راستین است یا به عبارتی  انجام کار نیک  سختر ازانجام کار بد است بگذارید رک و بی پیرایه بگویم اگر همین سریا لها ی ایرانی صدا وسیما با همان جلوه های ظاهری فارسی 1 پخش میشد آیا  آن شبکه ها از دید منتقدان دسته نخست  دیگر چیزی برای عرضه کردن ورقابت دارد ؟ آیا این منتقدان سطحی نگر بازهم اعتراضی داشتند؟
 بخشی از منتقدان این گروه  همواره به استفاده نکردن از بخش زیادی  از فیلم وبرنامه سازان  مشهور در صدا وسیما انتقاد دارند البته با بررسی پیشینه این افراد هترمند گفته شده در میابیم  بخش عمده شهرت  آنها به واسطه تبلیغاتی است که در رسانه های غربی یا در جشنواره های فیلم بازتاب میابد
متاسفانه بخشی ازاین فیلم سازان و سینما گران یا به عبارتی معماران ساختار فرهنگی کشور در آثارشان به جای آبادانی و ساختن به تخریب همه هنجارهای فرهنگی  اجتماعی میپردازند و از بنا کردن فقط مقدمه آن تخریب را آموخته اند وفریاد این آموزه نافصشان گوش فلک را کر کرده است وتا کسی به انها بگوید ازسیاهی ها گفتی اکنون اندکی روشنایی هم ترسیم کن  بلافاصله  فریاد وا اسفا در نبود آزادی بیان وفیلم سازی  میسرایند وفرهیختگان خود تعریف کرده  را مخاطب آثارخود مینامند نه مردم را که کاش   خود جای مخاطب آثارشان بشینند و قضاوت کنند
شاید استفاده نکردن از این افراد در برنامه سازی رسانه ملی برای آنست که این گروه خود شیفته نشان دادند  که نمیتوان به آنها به عنوان یک  فرهنگساز واقعی که درک دقیقی از هنجارهای جامعه دارد اعتماد کرد چون فکر واندیشه غرب زده شان مغایر با ارزشها وفرهنگ ملی است این قبیل افراد را باید سوداگران مرگ فرهنگی جامعه نامید پس هرگونه فعالیت امثال آنها  درعرصه فرهنگ جامعه تخدیر روح ملی را دربر دارد
البته بسیاری از منتقدان بخش دوم بسیار به جا ونیک چالشهای رسانه ملی را برشمرده  به دردهای  ناشی ازنمود نیافتن فرهنگ الهی در فیلمها و سریالهای  صدا وسیما اشاره  دارند ولی به نظر میرسد باید به علت واقعی این بیماری و نقص بزرگ برنامه سازی در عرصه رسانه و  هنر هفتم  پی برد در واقع  بزرگترین اشتباه مسئولان فرهنگی جامعه در عدم توجه ودقت   به مبحث پرورش هنرمندان متعهد در عرصه فیلمسازی است بگذارید آشکار بگویم بسیاری از متولیان فرهنگ الهی  اصولا سینما وفیلمسازی را بنا برشرایطش مغایر با ارزشهای اسلامی  میشناسند لذا  هیچگاه  در این حوزه با تاثیر گذاری مطلق و بی بدیل  سرمایه گذاری دقیق   ومناسبی برای نیروسازی صورت نگرفته لذا آسیبهای فعلی ، ناشی از همین بروزو ظهور سکولارها در این عرصه هست که از تعمیق کردن  ارزشهای الهی در برنامه سازیها خود داری میکنند
واقعیت تلخ فیلم و سریال سازی در رسانه ملی و به ویژه در سینمای ما این است که متاسفانه بخش عمده ای  از فیلمسازان ما به لحاظ اعتقادی  تقیدی به ارزشها ، حتی ارق  میهن وفرهنگ ملی ندارند و براین اساس مورد توجه قرارگرفتن برخی  آثار بسیط آنها در مجامع به اصطلاح هنری  به دلیل تقابل فرهنگی آثار آنها با فرهنگ ملی کشوراست یا به عبارتی در  آثار شان با  بیان دوپهلوی سنتها ، فرهنگ ملی واسلامی  را درتقابل با دیدگاه  اومانیستی و لیبرال به چالش دعوت میکند 
و عده ای در داخل نیزچشم بسته  به این دسته از فیلم سازان دست مریزاد میگویند! که نگویند خارجیها بهتر از ما هنرمندان را میشناسند البته همیشه هم ضرب المثل هایی چون کاچی به از هیجی یا درنبود گوشت چقندر سالار است به کمک این عده در درون میاید که قحط الرجال هنری را اینگونه توجیه و زنگار رابه جای خاک طلا به جامعه عوام کشور قالب کنند غافل ازاینکه هیچ جشنواره فیلمی در دنیا بدون قصد مسخ فرهنگی درجهت ارزشهای پذیرفته خودشان به باصطلاح هنرمند  کشوری جایزه نمیدهند
درمجموع آنکه برای ارتقائ سطح برنامه سازی در رسانه ملی و سینمای ایران براساس فرهنگ الهی و اخلاقی  باید  زمینه وبستری  برای رشد تهیه کنندگان و کارگردانان جوان ، خلاق و متعهد به ارزشهای فرهنگی جامعه فراهم کرد 


[ یادداشت ثابت - سه شنبه 91/6/15 ] [ 9:9 صبح ] [ سید مهدی تائبی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

سالهاست مینویسم اما از زبان دیگران برای شما......، بازهم مینویسم ....از زلال دل
موضوعات وب
لینک های ویژه
امکانات وب


بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 104650