بسم الله الرحمن الرحیم
در همسایگی ما شخصی است که گاهی اوقات به ویژه صبحها هنگام رفتن به سر کار با وی بر می خورم و با سلام و علیکی به رسم همسایگی ، به سمت محل کار روان میشویم و چون بخشی از مسیر کارمان مشترک است با گپ وگفتی مختصر در باره مباحث روز ، این مسیر را همراهی میکنیم
انسان موقریست نگاهی پر نفوذ و احترام آوری دارد با اندکی دقت در چهره به ظاهر آرامش ،میتوان غبار غمی کهنه و عمیق را از میان خطوط ظریفی که زمانه بررخش نقش زده ملاحظه کرد و شاید دیدن این چهره غم آلود کنجکاوی هرکسی را برانگیزاند
پس از مدتها ، دل به دریا زدم و امروز داستان این چهره همیشه اندوهناک را از او پرسیدم لحظه ای کوتاه ساکت بود وسپس مودبانه نگاه فریاد گرش را به چهره ام دوخت با اندکی تامل همراه با اکراه گفت : سالهاست که غم با من هم قرین و باهمه سنگینیش وجودم را پر کرده است ومرا درخود فرو برده ، اندوهی که همه جوانیم را خورده وهر گونه امیدی را ازمن با بی رحمی به یغما برده است دلواپسی دهشتناک که حتی اندیشیدن به آن شاید هر آدمی را از زندگی سیرو زمین گیر میکند .....
ازم پرسید شده آرزو کنی که ای کاش خودت و هیچکسی جای تو نباشد ؟! با اندکی مکث گفتم نمیدونم
نگاهی کوتاه به من افکند که با وجود کوتاهی نگاهش میشد سوزش شراره های غم را که از دیدگانش شعله می کشید حس کرد و گفت همواره از خالق رحمان می خواهم که هیچ بنده ای را چون من به این رنجش سخت مبتلا نکند .....
باز منتظر ماندم که ادامه دهد ولی سکوت کرد سعی کردم قیافه متفکرانه ای به خود بگیرم و با بیان اینکه حکما گفته اند درد دل کردن موجب سبک شدن انسان وگره گشایی میشود تلاش کردم تا وادارش کنم که شاید راز سر به مهرش را بگشاید ولی سکوتش همراه با احترام نصیبم بود
با اینکه می بایست از هم جدا شویم ایستادیم و اینبار در نقش آدمهای دانا طبق معمول مرسومم هر چه که نصیحت بلد بودم برایش گفتم از توکل و فضل خدا و عنایت حق .....
سرش پایین بود و گوش میکرد پیش خود فکر کردم اکنون صندوقچه دل می گشاید از راز سر به مهرش ، برایم میگوید ولی در انتها باز نگاهی گذرا به من کرد میشد برق اشک را که در میان کاسه چشمانش موج می زد دید دستش را برای خدا حافظی به سمتم دراز کرد و با لبخندی تلخ بیتی را زمزمه کرد
عمم نهله که مو تنها بمونم مریزاد بارک الله ، مرحبا غم......
و خداحافظی کرد ....از آنهمه اندوه و و دل گویه کوتاهش به شدت دلم گرفت که چرا باید در جهان پهناور هستی سهم انسانی از غم اینهمه بیش از دیگران باشد.....